چند وقت پیش حس کمبود محبت داشتم
رفتم یکم بتادین تو دستم ریختم و اومدم جلو مامانم سرفه کردم گفتم : وای دارم خون بالا میارم .
مامانم زد تو سرم گفت از بس که میری تو اون اینترنت بی صاحاب
برو توالت فرشامو کثیف کردی ...
بابام کلا محلم نذاشت !!!
داداش کوچیکم هم داشت از خوشحالی بالا پایین میپرید و میگفت :
آخ جون ابجی بمیره اتاقش مال من میشه !!!
******
كلِ عمرش دپرس بود ولى تو اعلاميه ش ميزنن شادروان !!!
هعععععععي
******
ﺯﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﺨﺼﯽِ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﺩﺧﺎﻟﺖ
ﻧﮑﻨﯿﺪ،ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺯﺣﻤﺘﺸﻮ ﻣﯽﮐﺸﻦ !!!!!!
*****
ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﮐﺘﺎﺑﯽ ﺍﺳﻤﺲ ﻣﯿﺪﻩ
sms ﺯﺩﻩ:
ﺳﻼﻡ ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﻧﺎﻥ ﺑﺨﺮﯼ؟؟
ﻣﻨﻢ ﺑﺮﺍﺵ ﺯﺩﻡ:
ﺁﺭﯼ ﭘﺪﺭ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺑﻪ ﺷﺎﻃﺮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺭﺳﺎﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ
ﻃﻠﺐ ﻧﺎﻥ ﻣﯿﮑﻨﻢ ^___^
ﭘﺪﺭ ﭼﻨﺪ ﻋﺪﺩ ﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺷﺎﻃﺮ ﻃﻠﺐ ﮐﻨﻢ؟ ^___^
ﺑﻌﺪ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﮔﻔﺖ :
ﭘﺪﺭ ﺳﮓ ﻣﻨﻮ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻣﯿﮑﻨﯽ .ﺍﮔﻪ ﺟﺮﻋﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﯿﺎ ﺧﻮﻧﻪ ...
ﺁﯾﺎ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻧﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺭﻓﺖ؟ ^__^
ﺁﯾﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﻮﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺍﻣﯿﺪﻩ !
******
یکی از فانتزیای خفن من اینه که برگردم به قرن شیش به حافظ بگم شعراتو آسون بگو پونزده قرن دیگه قراره حفظشون کنیم بریم امتحان ادبیات بدیم
******
......